جنبه های مثبت منفی نگری (تفکر منفی)
منفی نگری در صورتی که به درستی استفاده شود، فوایدی هم دارد. افکار منفی می توانند انگیزه ای برای تغییر و پیشرفت در زندگی باشند…
نگران نباش؛ خوشحال باش؛ خودت را نباز؛ به نیمه ی پر لیوان نگاه کن …
رسانه های اجتماعی و گفتگوهای روزانه سرشار از چنین عباراتی هستند.
به سادگی متوجه می شوید که ما به مثبت نگری بهای بیشتری می دهیم.
نگرش ذهنی مثبت ابزاری مهم برای کمک به شما در چالش های زندگی و مشکلات روزمره است.
اما مثبت نگری بیش از حد می تواند به مسئله ای سمی تبدیل شود.
بله سمی!!
اینکه خود را مجبور کنید تا همیشه به نیمه ی پر لیوان نگاه کنید، می تواند سبب از بین رفتن انرژی شما گردد.
خوش بینی می تواند موجب شود که ما افکار و احساساتی که عمیق تر هستند را نادیده بگیریم.
هلن دیلون، مربی و مشاور زندگی و شغلی و همچنین موسس Your Path Coaching، عقیده دارد که مثبت نگری بیش از حد، لزوما چیز خوبی نیست.
او اذعان می دارد که منفی نگری در صورتی که به درستی استفاده شود می تواند ابزاری قدرتمند برای تعمق و انگیزه ای برای تغییر باشد.
وی بیان می دارد:
“مثبت بودن مداوم به این معناست که هیچ تفکر انتقادی صورت نمی گیرد و یا فرد در رابطه با شرایط کنونی خود دست به هیچگونه سنجشی نمی زند.
زندگی هیچگاه ساده و آسان نیست و اغلب مسائل غیر منتظره ای همچون از دست دادن شغل یا بیماری طولانی مدت را برای ما به همراه دارد.
مثبت نگری ذهنیت خوبی است اما در آغوش کشیدن لحظات منفی زندگی چیزی است که به زندگی ما حقیقت می بخشد.”
تمایل به منفی نگری
گیلیان فاگان، درمانگر، مربی و مشاور Acora Therapy نیز با دیلون موافق است.
وی تاکید می کند که انسان ها از نظر بیولوژیکی به منفی گرایی تمایل دارند. این به این معناست که ما در حقیقت برای تمرکز بر جوانب منفی طراحی شده ایم.
وی چنین بیان می کند:
“مغز ما برای منفی گرایی طراحی شده؛ چرا که انسان ها برای بقا آفریده شده اند.
اینکه انتظار بدترین چیزها را داشته باشیم، احتیاط کنیم و نسبت به تغییر کند باشیم، برای ما طبیعی تر است.
این یک شرایط پیش فرض برای بقاست و به معنای این است که ما به طور طبیعی نسبت به احتمالات نگران هستیم.”
بنا بر گفته ی فگان، مثبت نگری بیش از حد می تواند در زمانی که زندگی طبق میل ما پیش نمی رود، سبب تقویت حس شکست گردد. در این مواقع، منفی نگری برای رشد ما لازم است.
قبول موارد منفی
توجه دقیق به احساسات منفی که پیرامون مشکلات کاری وجود داشت، به شخصه سبب شد تا بتوانم به پیشرفت در زندگی دست یابم.
زمانی که در هنگام صبح برای رفتن به محل کار دچار ترس می شدم، نگاه کردن به نیمه ی پر لیوان سبب رفع این مشکل نمی شد.
من به جای این کار، عواطف منفی را قبول کردم و برای سنجش و بررسی آن ها به خود زمان دادم.
من به آنچه در حقیقت در حال رخ دادن بود توجه کردم.
به جای اینکه لبخندی تصنعی داشته باشم، حالات منفی خود را در برابر دوستانم بروز دادم.
به جای اینکه شکرگزاری کنم، یک ژورنال تهیه کردم تا بتوانم تمام نگرانی ها و شکایات خود را بر روی کاغذ بیاورم.
من متوجه احساساتی آمیخته همچون نارضایتی شغلی و اضطراب حاکی از نیاز به شغل روبرو شدم.
حال با دستیابی به این آگاهی، قادر بودم تا تغییراتی را پدید آورم.
من بر روی تقویت اعتماد به نفس خود کار کردم.
یاد گرفتم که در زمان فشار بیش از حد حجم کاری، صحبت کنم و قبول کنم که شغلم بدون عیب و نقص نیست.
این موضوع به خودی خود سبب آرامش من شد.
پیش رفتن
منفی نگری مسیری بود که از طریق آن به شرایطی شادتر رسیدم. اگر به خود اجازه ی تمرکز بر روی موارد منفی را نمی دادم، نمی توانستم پیش بروم.
افکار منفی می توانند انگیزه ای برای تغییر و پیشرفت در زندگی باشند، اما چطور؟
دیلون چنین بیان می کند:
“اول از همه باید اعتراف کنیم که خوشحال نیستیم و یا از شرایطی که در آن قرار داریم رضایت نداریم.
این موضوع می تواند خیلی دشوار باشد، خصوصا اگر بخواهیم اعتراف کنیم که انتخابی که کرده ایم، درست نبوده و نتیجه ی خوبی را به همراه نداشته است.”
دیلون می گوید زمانی که به خود فرصت چنین اندیشه ای را بدهیم، قادر خواهیم بود که روی راه حل کار کنیم. عواطف منفی، انگیزه ای برای ایجاد تغییر در ما هستند.
وی بیان می کند:
“در حقیقت استفاده از این عواطف منفی به ما یاد می دهد که خود را ارتقا بخشیم. از این طریق است که خواهیم توانست در زمان رویارویی با چالش ها، نقاط قوت خود را بهتر شناخته و برای فائق آمدن بر سختی ها از آنها استفاده کنیم.”
در حقیقت تفکر منفی دارای فوایدی است که به ما کمک می کند در زندگی پیش رویم.
طیف احساسی
تصدیق تمامی عواطف و احساسات به ما این امکان را می دهد که زندگی خود را کاملا احساس کنیم.
زمانی که احساسات منفی شکل می گیرند، نباید احساس گناه کنیم.
ما می توانیم این احساسات را به عنوان بخشی از زندگی قبول کنیم.
همچنین این احساسات به ما امکان این را می دهند که قدر جنبه های مثبت زندگی را بیشتر بدانیم.
فگان چنین بیان می کند: «ما در زمانی که از شکست های خود درس می گیریم و رشد می کنیم به موفقیت می رسیم.
در زمانی که آسیب پذیریم و ریسک می کنیم، با دیگران ارتباط برقرار کرده و احساس عشق خواهیم کرد.
پرهیز از رنج، خود نوعی رنج است و به معنای زندگی کردن در حالت انکار خواهد بود.»
عدم تظاهر شخصیتی
هیچ شخصی نمی تواند همیشه و در همه ی مواقع کاملا مثبت باشد. ما دارای ابعاد شخصیتی بسیار مختلفی هستیم و نمی توانیم چنین برخورد کنیم.
فگان بیان می کند:
“زمانی که تنها احساسات مثبت را بروز می کنیم، خود را تحت فشاری بیش از حد قرار می دهیم تا به شخصی غیر از خود حقیقی مان تبدیل شویم.
در این حالت هر احساسی که منفی باشد، سرکوب و انکار خواهد شد. در حقیقت هیچ اشکالی ندارد اگر حالتان خوب نباشد!
مثبت ترین کاری که می توانید انجام دهید این است که با خود روراست باشید.”
فشار برای مثبت اندیشی مداوم می تواند سبب افزایش استرس و احساس انزوا شود.
این موضوع ممکن است سبب این شود که احساسات خود را سرکوب کرده و در زمان سختی آنها را بروز ندهید.
انگیزه برای تغییر
نگاه کردن به مشکل و قبول اینکه یک مسئله در زندگی شما خوب پیش نمی رود، اولین گام برای ایجاد تغییر است.
فگان بیان می کند:
“یکی از بزرگترین انگیزه ها برای تغییر، احساس ناراحتی است. هیچ شخصی نمی خواهد بترسد یا غمگین باشد.
اغلب افکار منفی سبب می شوند تا افراد به دنبال درمان و مشاوره بروند و دریابند که چرا این احساسات در آن ها شکل گرفته است.”
بدون احساسات منفی، ممکن است در شرایطی که ایده آل نیست باقی بمانیم؛ حتی اگر در اعماق وجود خود بدانیم که چیز دیگری می خواهیم.
شکست برابر با رشد است
فگان بیان می کند که موفقیت بدون شکست حاصل نخواهد شد.
وی می گوید:
“اگر می دانید که شکست چه حسی دارد، به شما تبریک می گویم!
شکست به معنای این است که شما تلاش کرده اید. شکست به معنای این است که شما ریسک کرده و چیزی را امتحان کرده اید.
یک شخص موفق که تا به حال هیچگاه شکست را تجربه نکرده است، به من نشان دهید!
من عمیقا معتقدم که ما باید شکست را ارج نهیم، چراکه موارد زیادی را به ما می آموزد.
شکست سبب می شود چیزهای زیادی در مورد چگونگی ارتقا، رشد، یادگیری و پیشرفت در زندگی بیاموزیم.”
اگر با وجود شکست همچنان به تلاش خود ادامه دهید، انعطاف بیشتری یافته و می توانید با فراز و نشیب های زندگی بهتر کنار بیایید.
بهبود سلامتی
اینکه در مورد احساساتتان، با خود و دیگران روراست نباشید می تواند عواقب جدی سلامت به دنبال داشته باشد.
فگان بیان می دارد:
“مطالعات روانشناسی و فیزیولوژیک نشان می دهند که انکار احساسات و تظاهر به خوب بودن سبب افزایش استرس درونی خواهد شد.
پنهان کردن احساساتی همچون خشم و ناراحتی می تواند سبب بروز افسردگی و اضطراب و حتی بیماری های جسمانی شود.”
نشان داده شده است که سرکوب کردن عواطف موجب کاهش عملکرد سیستم ایمنی می شود. همچنین این موضوع سبب می شود که در معرض خطر بیشتری برای ابتلا به برخی از بیماری ها قرار بگیرید.
فگان بیان می دارد:
“طیف عواطف و احساسات گوناگون به ما کمک می کند تا پاسخ اضطرابی خود را تنظیم کنیم.
این موضوع سبب سلامتی بیشتر سیستم ایمنی خواهد شد.
تصدیق احساسات منفی به جای انکار آنها، در طولانی مدت به نفع شما خواهد بود.”
همچنین بخوانید
روابط بهتر
تصدیق احساسات منفی، سبب ارتقای روابط شما نیز خواهد شد. زمانی که در رابطه با آنچه تجربه می کنید صادق باشید، فرصت های صمیمیت با شریک عاطفی خود را افزایش خواهید داد. این صمیمیت عاطفی، خود فواید بسیاری برای سلامتی دارد.
شاید غریزه ی شما سبب شود تظاهر به قوی بودن کنید اما برای داشتن روابط عمیق، آسیب پذیر بودن و نشان دادن نقاط ضعف ضروری است.
در آغوش گرفتن خوب و بد
در نهایت باید گفت که مهمترین مسئله، حفظ تعادل است. تفکر مثبت و منفی، هر دو می توانند در موقعیت های مختلف برای ما مفید باشند.
مثبت نگری در شرایط سخت می تواند ذهنیتی باشد که سبب پیشروی ما شود. همچنین تفکر منفی می تواند ابزاری باشد که به ما کمک کند تا شرایط را به دقت بسنجیم و برای ایجاد تغییر تصمیم بگیریم.
یک نگرش سالم، موارد مثبت و منفی را در کنار یکدیگر در نظر می گیرد.